دوئل عشقی دوستان قدیمی در تهران جان یک نفر را گرفت
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۲۷۶۴۶
زیسان: به دنبال این تماس مأموران کلانتری ۱۰۶ نامجو راهی محل حادثه شده و با بدن نیمه جان پسری ۲۵ ساله در حالی مواجه شدند که با ضربه چاقو مجروح شده بود.
پسر جوان به بیمارستان منتقل شد و نگهبان پارک در تحقیقات گفت: داخل پارک بودم که متوجه صدای درگیری شدم. دو پسر جوان را دیدم که دعوا میکردند فریاد زدم چه کار میکنید، دعوا نکنید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در حالی که تلاش کادر درمان برای نجات پسر جوان آغاز شده بود سه ساعت بعد از درگیری خونین، کاوه تسلیم مرگ شد. گزارش این جنایت به بازپرس امیرحسین علیمردان و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد.
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت با دریافت این خبر راهی صحنه جنایت شده و در بازبینی دوربینهای اطراف محل جنایت تصویر متهم فراری را به دست آوردند. زمانی که تصویر پسر جوان به اهالی محل نشان داده شد، آنها پسر جوان را شناسایی کردند. بهنام، ۲۴ ساله در کار خرید و فروش مشروبات الکلی بود.
تیم جنایی راهی خانه بهنام شد، اما متهم متواری شده و هیچ رد و سرنخی از خود به جا نگذاشته بود. بررسیها برای یافتن ردی از متهم ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت دریافتند وی در یکی از شهرستانهای جنوبی کشور با هویتی دیگر زندگی مخفیانهای دارد.
با به دست آمدن این سرنخ، کارآگاهان راهی جنوب کشور شده و موفق شدند او را دستگیر کنند. متهم وقتی به اداره آگاهی منتقل شد در تحقیقات به قتل رقیب عشقیاش اعتراف کرد.
گفتگو با متهمپسرجوان در کمتر از دوماه پس از قتل در حالی دستگیر شد که حتی یک درصد هم احتمال نمیداد هویت جعلیاش لو برود.
مقتول را میشناختی؟
سالها باهم رفیق بودیم، اما یک دختر این رفاقت را نابود کرد. در حقیقت ما دوئل کردیم، اما نه با اسلحه بلکه با چاقو.
این دختر که بود که به خاطرش دوست صمیمیات را کشتی؟
۶ ماه قبل به یک میهمانی دعوت شدم که مقتول و دوست دخترش هم آنجا بودند. من با دیدن آن دختر عاشقش شدم و دنبال فرصتی بودم تا رابطه آنها به هم بخورد و من با المیرا دوست شوم و شاید هم ازدواج کنم.
فرصت را به دست آوردی؟
فرصت را ساختم، نقشهام هم خوب پیش میرفت، اما نمیدانم چرا یک دفعه ورق برگشت. به دوستم پیام میدادم و میگفتم المیرا عاشق من شده است. یا در میهمانیهایی که المیرا هم بود با او عکس میانداختم و عکسها را برای مقتول ارسال میکردم تا ثابت کنم من و آن دختر با هم هستیم. اما یک شب او عکسها را به المیرا نشان داد و دستم رو شد. دختر جوان منکر همه ماجرا شد و مقتول هم حرفهای او را باور کرد و با من دشمن شد.
شب حادثه چه اتفاقی افتاد؟
دوستم با من قرار گذاشت. قرارمان پارکی در محله نظامآباد بود. به محل قرار رفتم از او خواستم که المیرا را فراموش کند، اما با هم درگیر شدیم. من هم با چاقویی که به همراه داشتم ضربهای به او زدم. اما قصدم قتل نبود، فقط میخواستم از او زهر چشم بگیرم.
کی از جنایت باخبر شدی؟
همان شب دوستانم خبر دادند و فرار کردم. یکی از اقوامم در جنوب کشور زندگی میکرد. تصمیم گرفتم با هویتی جعلی زندگی جدیدی شروع کنم. با کمک فامیلم خانهای اجاره کردم. در این مدت هم برای گذران زندگیام جوشکاری میکردم. اصلاً تصور نمیکردم با هویت جعلی که درست کرده بودم پلیس بتواند ردی از من پیدا کند.
منبع: ایران
tags # اخبار حوادثمنبع: زیسان
کلیدواژه: اخبار حوادث پسر جوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت zisaan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «زیسان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۲۷۶۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قدیمی ترین بنای کاخ گلستان اینجاست
دریافت 12 MB
صدای طوطی ها و شر شر فواره ها سمفونی رایج تمام کاخ موزه های تهران است. از در ارگ که وارد شوید چشمانتان بر روی استخری پر از فواره سر میخورد و به ایوانی مرتفع میرسد که پارچه هایی بلند مثل گوشواره هایی از جنس الیاف طبیعی از دو طرفش آویزان است و بر روی تخت مرمرین بزرگی سایه افکنده.
میگویند فتحعلی شاه با الهام گرفتن از تخت حضرت سلیمان که بر روی دوش دیوان و پریان قرار داشته دستور میدهد این تخت را از مرغوبترین سنگ مرمر معادن یزد در اصفهان حجاری و به شکل سکویی دیواره دار بلند در وسط ایوان قرار دهند. تا بر روی آن جلوس کنند و دیوان و پریان از او محافظت کنند.
ایوان تخت مرمر محل برگزاری مراسم بارعام (تشریفات، سلام و سایر مراسم رسمی) و تاجگذاری بوده و پادشاهان قاجار در این مکان به مراسم سلام می نشستند و طبقات مختلف مردم را در مواقع خاص بار عام می دادند. سابقه این رسم چند هزار ساله را می توان در دوره های مختلف تاریخی ایران دید.
از پلکان کنار عمارت که بالا بروید دو ستون مرمری مانند دختران خجالتی در پشت پارچه ها پنهان شده اند که از شگفتیهای این عمارت هستند. بر اساس روایتها آغا محمد خان قاجار پس از تصرف شیراز و ویران کردن قصر وکیل آنها را به تهران منتقل میکند. اما کسی نمیداند این دو ستون یکپارچه ۶ متری با این وزن سنگین چگونه در آن دوران از شیراز به تهران رسیده اند!؟کسی چه می داند!
کد خبر 847607 برچسبها وزارت میراث فرهنگی و گردشگری سفر - گردشگری